آنچه بر من می گذرد

رویاهای امروز من ، زندگی فردای من !

آنچه بر من می گذرد

رویاهای امروز من ، زندگی فردای من !

اتاقم!

باز من شدم و تلاش برای مرتب کردن اتاقم!

من اصلا آدم نا مرتبی نیستم! بین اطرافیان هم توی منظم و دقیق بودن خیلی معروفم اما همیشه اتاقم نا مرتبه! منم دیگه بهش عادت کردم! بسکه هرچی تلاش میکنم که مرتبش کنم نمیشه!

نمی دونم دلیل اصلی چیه؟! کمبود جا و زیاد بودن وسایلم؟! آیا واقعا شلخته و نامرتبم؟!

اصلا هم نمی تونم کمک بقیه رو برای مرتب کردن اتاقم بپذیرم! آخه نمی دونن چی رو باید کجا بذارن و بعد یه بدبختی به بقیه بدبختی هام اضافه میشه!!!

دلم می خواد همه وسایلم رو بریزم دور!

یه اتاق خییییلی خلوت بدون هیچ وسیله ی اضافه!!!

اما اتاقم با ایده آلم خیلی فاصله داره چون سراغ هرچی که میرم که بریزمش دور میبینم نمیشه و لازم میشه :|

چیکاااااااااار کنمممممم ؟؟؟؟؟؟؟ :(((((

مرور خاطرات!

الان ساعت 2:04 بامداده و بی خوابی زده به سرم!
کاری نداشتم بکنم، حوصله ی فیلم دیدن هم نداشتم. پس تصمیم گرفتم وبلاگ قدیمیم رو باز کنم و مروری بر خاطرات گذشته کنم.
از 6 سال پیش شروع به نوشتن کردم! چقدر خوب بود که لحظاتم رو اونجوری ثبت کردم! الان بعد از 6 سال که دوباره میخونمشون هم خاطرات برام زنده میشن و هم میتونم گذر زمان رو احساس کنم! می تونم احساس کنم که بزرگ شدم! که رنگ نوشته هام تغییر کردن!

کاش می تونستم هنوز هم اونجوری بچه گانه بنویسم...

تصمیم گرفتم باز هم بنویسم. به طور مرتب! یه برنامه میریزم و توی بازه های زمانی مشخص وبلاگم رو آپ میکنم. حیفه که ننویسم! شاید چند سال دیگه هیچ کدوم از این وقایع رو یادم نیاد...

پس باید دوباره شروع کنم .......