آنچه بر من می گذرد

رویاهای امروز من ، زندگی فردای من !

آنچه بر من می گذرد

رویاهای امروز من ، زندگی فردای من !

دل لعنتی!

آخه این قیافه و تیپ و هیکل معمولی و اون اخلاق خشک و جدی و تند چی داره که من دیوونشم ؟!!!
آخه چرا؟!! چرا نمی تونم از دلم بیرونش کنم ؟!! :((

بعضی وقتا شیطونه میگه خودتو از این زندگی راحت کن اونوقته که دیگه می تونی بیخیالش بشی و اینقدر برای کوچیکترین توجهش انتظار نکشی!!

جالب بود برام!

دیروز تو جمع همکارا بودیم که حرف اون شد!

پسرا می گفتن عمرا با این اخلاقش هیچ کس حاضر نمیشه زنش بشه!

پرسیدم مگه اخلاقش چشه؟!

گفتن آدم باحالیه! (البته از جنبه ی منفیش منظورشون بود احتمالا)

گفتم یعنی چی باحاله؟! اگه باحاله پس چرا نباید کسی زنش بشه؟

گفتن زیادی رک و خشکه!

می دونین با شنیدن این حرفشون چه حسی به من دست داد؟!

این که عزیز دلم دیگه بزرگ شده! دیگه اون پسر کم سن و سالی نیست که من میشناختم! این که مرد شده! و این که با همین اخلاقش بوده که تونسته یه مدیر موفق باشه!

و اون همکارا نمی دونستن منی که جلوشون نشستم یه روز تا چند قدمی یکی شدن با اون پیش رفتم!

و نمی دونستن کسی که فکر میکنن هیچ کس حاضر نیست زنش بشه، یه مجنون داره که جلو روشون نشسته!


خدایا منو از این حالت نجات بده ...


اونو می شناسم. می دونم که تمام وجودش از غروره و شک دارم که هنوزم دوسم داشته باشه. اصلا شک دارم که کس دیگه ای رو دوست نداشته باشه.

خدایا بهت التماس می کنم! راحتم کن!

من نمی خوام پیش قدم بشم. این دفعه دیگه نه! منم یه ارزشی دارم. این دفعه رو اون باید بیاد جلو.

و اگه قراره که نیاد بهت التماس می کنم که منو از این احساس خلاص کنی ... :(

نظرات 1 + ارسال نظر
شاذه دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ق.ظ http://moon30.blogsky.com

امیدوارم خدا بهترینها رو برات پیش بیاره

مرسی خاله جون :*
خدا از دهنت بشنوه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد